ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یک شاعر عالیقدر بود در کمپانی ***** که از او صادر میشد اشعار بی معنی
آمد یک قضیه اخلاقی و اجتماعی ***** تو شعر در بیاورد اما کرد سکته ی ناگهانی
اول او کردش سکته ی ملیح ***** بعد سکته ی وقیح و پس قبیح
بالاخره جان به جان آفرین سپرد ***** از این دنیای دون رختش رو برداشت و برد
لبیک حق را چنین اجابت کرد ***** دنیائی را از شر اشعار خودش راحت کرد
رفت و با ملائک محشور گردید ***** افسوس که از رفقایش دور گردید
اگر او بود دست ما را از پشت میبست***** راه ترقی رو به روی ما میبست
از این جهت بهتر شد که او مرد ***** گورش رو گم کرد و تشریفاتشو ورداشت و برد
اما حالا از او قدر دانی میکنیم ***** برایش مرثیه خوانی میکنیم
تا زنده ها بدانند که ما چقدر قدر دانی میکنیم***** قدر اسیران خاک رو خوب می دونیم
اگر زنده بود فحشش می دادیم ***** تو مجامع خودمان راهش نمی دادیم
اما چون تصمیم داریم ترقی بکنیم ***** این است که از مردنش اظهار تاسف میکنیم
«غزیه های وغ وغ ساهاب-۱۳۱۳ - صادق هدایت »