سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه
خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز دوش گیریم و به خاکش بسپاریم که چه
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه
.
.
.
.
بد تر از خواستن این لطمه نتوانستن هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه
.
.
.
گر رهایی است برای همه خواهید از غرق ورنه تنها خودی از لجّه برانیم که چه
مرگ یک بار به مثل دیدم و شیون یک بار این همه پای تعلل بکشانیم که چه؟
شهریارا دگران فاتحه از ما خواندند ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه